کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

به زودی....

اومدم که چیزی ننویسم و برم...!!!؟

اما نمی دونم چی ننویسم...!!!؟

دقیقآ ۱۵ روز دیگه تا سالگرد تنهاییم مونده...!!؟

دارم فکر میکنم ببینم چی کار می تونم بکنم...!؟

شما جای من بودین در سالگرد تنهاییتون چی کار میکردین...!؟

حتمآ بهم بگین....

 

 

 

 

 

ذهن نا آرام من ،

غوطه ور در مردابی عبث تقلا میکند !

و من خسته از تلاش در پی آرامش ،

فریاد میزنم ،

                 زیر آب ،

                          تا ثانیه های سکوت را رقم زنم....

 

                                                                          ۸۶ / ۹ /۶

نظرات 37 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:03 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
آخ که این روز شاید اصلا فراموش نشه و یادگار تلخی باشه تو دلت...

زهرا پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:12 ب.ظ http://sky-butterfly.blogsky.com

آره تلخه ولی گذشته. اگه جای شما بودم در ان می کوشیدم که ساله دیگه این موقع تنها نباشم!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:25 ب.ظ

برو سراغ یه زندگی جدید داداش

یه دوست جدید دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:55 ب.ظ

تو هنوز تنهایی؟

امین شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:53 ب.ظ http://www.kimiyagar.blogsky.com

یه نفر اینجا به من نگفت که من چی کار کنم...!!!؟
من دوستای خوبی دارم و تها نیستم...

ونوس دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:46 ق.ظ http://www.venouse.blogfa.com

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است که تنها به تو می اندیشم
به تو .. آری .. به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه ی فهماندن منظور به هم
به تبسم ، به تکلم ، به دل آرایی تو
به صبوری ، به خموشی ، به شکیبایی تو
شَبهَی چند شب است آفتِ جانم شده است
اول ِ نام ِ کسی ورد ِ زبانم شده است
در من انگار کسی در پی ِ انکار من است
یک نفر مثل خودم .. عاشق دیدار من است
یک نفر ساده .. چنان ساده که از سادگیَش
می توان یک شَبه پی برد به دلدادگیَش
آی بی رنگ تر از آینه ! یک لحظه بایست
راستی .. این شَبَهِ هر شبه تصویر تو نیست ؟!
حتم دارم که تویی آن شَبَهِ آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست !! به انکار مکوش

[ بدون نام ] دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:00 ب.ظ

حالا که اصرار داری بهت بگیم چی کار کنی ما هم می گیم با این که خبر نداریم چه خبر هست
روز سالگرد تنهاییت وبلاگتو حذف کن

[ بدون نام ] دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ

منتظریم
یادت نره ها

مینا سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:58 ق.ظ

من میگم بیا یه کار جدید کن کاری که من یه هفته است یاد گرفتم هر شب ده دقیقه فکر کن که چیکار میتونی بکنی در مورد همین مسئله بعد هر چی به نظرت میاد بنویس. هر چی چه خوب باشه چه بد باشه . امتحان کن ببین شاید نتیجه داشته باشه.

آقا پسر سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:47 ب.ظ

من که با نظر بی نام و نشان موافقم تمام وبلاگاتو حذف کن و الخلاص هیچ ردی هم از خودت نذار هم خودتو راحت کن هم همه رو هم من وبلاگ خوان بیچاره را در این ترک اعتیاد زیرا که هم اکنون به یاری سبزتان نیازمندم ولی از شوخی گذشته واقعا این مسخره بازیهارو جمع کن دیگه هنوز بزرگ نشدی که اینقدر فکرتو درگیر مسائل کشک و بی پایه می کنی واقعا هیچ اتقاقی نیوفتاده تمام موضوع همینه ولی نمی خوای قبول کنی من از وقتی که فکر می کنم اگه درگیر وبلاگ خوانی نمی شدم چی می شد؟؟؟؟ با خودم می گم اگه به اینترنت نمیومدم کسی رو نمیشناختم پس به همون خیال زندگی می کنم که هیچ وقت پام به اینترنت باز نشده بود اونوقت چی؟؟؟؟ من آقا امین را می شناختم؟؟؟؟ پس حالا که به این خیال زندگی می کنم نمیشناسمت!!! آخه چون واقعی نبودی!!! در دنیای واقعی هر کی که یه کم شبیه شما باشه می گم آقا امین مثلا یه مهمون قرار برامون بیاد که یازده بهمن میاد و شش اسفند میره فقط خدا کنه که اون نباشی که ازش متنفرم پس شما هم این جوری فکر کن اگه در دنیای مجازی حرفی نمی زدی و رد کسی رو با نرم افزارهایی که در اختیار داشتی نمی گرفتی چی می شد؟؟؟؟ الان کجا بودی؟؟؟؟

بی نام و نشان سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:15 ب.ظ

مرسی که آقا پسر ما را تایید کردند فقط یه نکته نگفته بودی که الان من می گم حالا گیریم که همدیگه رو بشناسیم آخرش که چی؟؟؟؟؟ من که حاضر نیستم هیچ کدوم از این آدمهای دنیای مجازی رو بعد از واقعی شدنشون از نزدیک ببینم یعنی هیچ علاقه ای ندارم
من هم هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم در ترک اعتیاد وبلاگ خوانی که تمام موضوع فقط همین اعتیاد وبلاگ خوانی بوده است

آقا پسر چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:40 ب.ظ

می دونم عزیزکم اگه دوست داشتی که بیلیط ۶ آذرت رو پاره نمی کردی وگرنه که بیلیط گرفتن که کاری نداره مثل آب خوردن فقط کافی اراده کنی تا برای اون سر دنیا هم بلیط بخری و دیگه اینکه اگه اینو اون ردگیری نمی کردند از کجا می فهمیدن که ۶ آذر قرار بری مثلا اصفهان چون فقط این مسئله رو تو وبلاگ خصوصی خودت نوشته بودی همون وبلاگی که همه از اون جور حرفها و دردودل ها با خودشون می نویسن بعدش که خالی شدن پاره می کنن و می ریزن دور دلم برات می سوزه که چقدر مظلوم واقع شدی فقط به خاطر ساده دلیت
راستی من الان شروع کردم شبی ۱۰ دقیقه درباره ی وبلاگ خوانی برای خودم می نویسم هم خوبیاشو هم بدیهاشو می خوای بیا تو هم این کار رو کن تا کم کم از سرمون بیوفته

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:52 ب.ظ

چقدر ازت خوشم اومد آقا پسر البته نه به این منظور که پیشی بیا منو بگیر البته چون دیدم تو دستت حلقه نبود اینو گفتم اگه حلقه بود هیچ وقت احتیاجی نبود که بگم منظورم این نیست که پیشی بیا منو بگیر چون آدم فهمیده ای مثل شما حتما می گیره دیگه

آقا پسر جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:54 ب.ظ

خوب شد همین اول گفتی دوسم داری وگرنه کچلت می کردم و اینقدر بهت گیر می دادم و تا نمی گفتی دوسم داری دست از سرت بر نمی داشتم چه کنیم دیگه اینو از آقا امین یاد گرفتیم حالا اونایی که یقیین داشتن هیچ جای کارشون اشتباه نبوده بیان مثل بچه آدم به اشتباهاتشون اعتراف کنن که همچین گیری می دم که... حیف که دیگه نیستم به جون تو دیگه حتی یک کلمه هم تو هیچ وبلاگی کامنت نمی زارم
بای بای

[ بدون نام ] جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:41 ب.ظ

باشه تو بای بای کن ولی من هر جا که عشقم بکشه می رم من هم دیگه تو هیچ وبلاگی کامنت نمی زارم راستی توسط آقا امین که مشکل ما دو تا حل شد امیدوارم که توسط ما هم مشکل آقا امین حل شده باشه و در آخر این که دوباره می گم هر جا که عشقم بکشه می رم گفتم که قشنگ افتاده باشه
من هم بای بای

[ بدون نام ] جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:49 ب.ظ

نمی دونم جرم وبلاگ خوانی اینه که بهش تهمت عاشقی بزنن ای کاش یکی جواب این سوال رو بهم می داد حتما بهم بگین... باز هم می گم هر جا که عشقم بکشه می رم به کسی هم ربط نداره دوست دارن بهم تهمت بزنن که چون عاشقم وبلاگ می خونم

[ بدون نام ] جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ب.ظ

بای بای

آقا پسر جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ب.ظ

کسی جرات نداره بهت تهمت بزنه مثلا الان که اومدی اینترنت فقط دلت گرفته بود چون پسر همسایه تان که همکلاس برادرت بود در سن ۱۶ سالگی رفته اون دنیا و از پنجره که در خانه شان را می بینی دلت می گیره !!!!‌ تمام مدتهایی هم که وبلاگ می خوندی لابد یه دلگرفتگی داشتی که می خواستی یه جوری خودتو آروم کنی وگرنه جرم وبلاگ خوانی تهمت عاشقی زدن نیست عزیزکم

آقا پسر جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:09 ب.ظ

تا ۷۱.۳ من بودم
بای بای

مینا شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ب.ظ http://mina39.blogfa.com

آقا پسر و بی نام و نشون
به نظرم شما باید اعتیاد وبلاگ خونی تان را ترک کنید نه امین نوشتن را. یه جمله قشنگی هست که میگه آدم میتونه از کلمات برای ساختن استفاده کنه نه برای تخریب کردن. شاید امین یا من یا هر فرد دیگه ای که وبلاگ مینویسه برای ساختن باشه...

آقا پسر یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ب.ظ

سلام مینا خانم
خواستم بگم در شان شخصیت یه پسر باکلاس نیست که جواب خانمهارو بده وگرنه برات توپ جواب داشتم راستی یادم باشه اگه یه روزی در آینده ی دور مسیرم به وبلاگ شما خورد بیام در وبلاگ آقا امین نظرم رو درباره ی وبلاگت بزارم حتما رسیدگی می کنید که؟؟؟!!!!
منو دوستم یه نظری درباره ی کمک فکری که آقا امین خواسته بودن دادیم که شاید خوشش بیاد شاید نیاد ولی باقی صحبتهامون یه گپ دوستانه بود بین خودمون دو نفر به خاطر نبود امکانات ارتباط لطفا ...

[ بدون نام ] دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:15 ب.ظ

آقا امین ما گفتیم وبلاگت غیب شه نه که خودت
مینا خانم چرا جواب آقا پسر رو ندادید نکنه باهاش قهر کردید باور کن آقا پسر رو من می شناسم هیچی تو دلش نیست اینقدر پسر ماهی که نگو فقط با این که تمام تلاشش رو هم می کنه نمی تونه جلو زبونش رو نگه داره همیشه تمام بدبختیاشم سر همین زبونش راستی ما تا ۷۱۰۳ بودیم الان ۷۱۹۰ پس چرا این همه میان اینجا ولی هیچی نظر نمی دن و دیگه اینکه وبلاگ خوانی ما شده روزی یک بار امیدوارم که کمتر و کمتر هم بشه خیالتون تخت داریم ترکش می کنیم و در مورد امین نوشتن هم منظورتون رو نفهمیدم؟؟؟؟ یعنی گرفتم چی می خوای بگی ولی ربطش با خودمون رو نگرفتم باز هم آشنایی با مدیرت سوم وبلاگ برای ما سعادتیست اگه می شد یه روز من مدیر این وبلاگ می شدم فقط می رفتم قسمت حذف وبلاگ ولی منو این آرزوی محال؟؟؟؟
آقا پسر بیا هر روز رو بکنیم یک روز در میان و واقعا هرچی هم شنیدیم حتی یه کلمه هم نظر ندیم یعنی حتی نیا بگو باشه قبول چون نظر دادن کلا ممنوع شد

مینا سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:52 ق.ظ http://mina39.blogfa.com

سلام
آقا پسر نمیدونم اگه نمیخواستی شان یه پسر باکلاس رو حفظ کنی چی میخواستی بهم بگی ولی یه کم فکر کن ببین من اصلا چی بهت گفتم که میخوای فحش بدی؟
آقای بدون نام نمیدونم ولی انگار شما من رو میشناسین آره؟ ربط اون حرفم که نفهمیده بودین به شما چه ربطی داشت این بود که یعنی چرا به امین میگین وبلاگت رو حذف کن؟ خودتون دیگه نیاین بخونین اگه ناراحت میشین.
درضمن اگه گذرت یه روز خواست به وبلاگ من بیفته چرا میخواین تو وبلاگ امین نظر بذارین؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ

مینا خانم حالا ما تحویلت گرفتیم دیگه چرا به آقا پسر توهین می کنید اگه آقا پسر یه چیزی گفت برای اینه که از آدمای فوضول متنفره اینم همون دلیل که می خواستی بدونی

مینا چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ب.ظ http://mina39.blogfa.com

مگه من چه فضولی ای تو کار آقا پسر کردم؟
اگه اسم نظر من رو فضولی رو تو کار اقا پسر میدونین پس در واقع نظرخودتون هم یه فضولی یه در کار امین . در ضمن اقا پسر خودشون نمیتونن از خودشون دفاع کنن که شما به جاشون حرف میزنین؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:41 ب.ظ

ما تو کار آقا امین فووووضولی نکردیم بلکه به وبلاگش نظر دادیم تویی که هنوز فرق فووووضولی و نظر دادن رو نمیدونی واقعا می خوای وبلاگت برای ساختن باشه؟؟؟؟
درضمن آقا امین هم بیاد به این فوضولی شما رسیدگی کنه یا نکنه اصلا مهم نیست چون اونوقتی که یه آشناشون هیچی نگفته توسط همین شما وبلاگ نویسا حرف خر چه داند قدر نقل و نبات رو می شنوه و توسط آقا امین حق با دوستان وبلاگ نویسش هست ... چه برسد به ما که اصلا آقا امین یا هیچ اصفهانی دیگه ای رو نمیشناسیم و یه نظری هم دادیم دیگه چی باید بشنویم؟؟؟ حتما باز هم حق با شما دوستان وبلاگ نویسی هست که صحبتهای خودشون توهین نیست اما نظر دیگران رو توهین می دونن... در ضمن اگه آقا پسر نظر نمیدن برای اینه که اصلا قرار نبود افتخار بدیم به هر وبلاگی نظر بدیم من هم اشتباه کردم که به وبلاگای در پیتی مثل وبلاگ آقا امین میام و نظر می دم با اینکه مطمئنم نظر حذف این وبلاگ درست ولی به هر حال حتی اگه برام کارت دعوت از طلا هم بفرستید امکان نداره دیگه به دیدنتون بیام چون دیگه هم سطح مطالب وبلاگای شما برام پایین هست و باید مطالبی با سطحهای بالاتر رو بخونم و هم اینکه واقعا شماها ظرفیت خوبی ندارید یعنی لیاقت ندارید یکی باهاتون همراه باشه نقطه تمام

[ بدون نام ] جمعه 14 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:57 ب.ظ

۷۳۰۴بار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی کی می تونه باشه؟؟؟؟
بایست دیگه

امین شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ http://www.kimiyagar.blogsky.com

فکر کردم با ۲۷ تا نظر چی کار کنم اما فقط مینا بود که
راهی ارائه داده بود....
واسه بقیه که بیکارن و وب گردی میکنن متاسفم...
شاید به این بشه گفت گذار اما خیلی بده که اینجوری میشه..

آقا پسر شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:48 ب.ظ

آقا امین من و دوستم از روی بیکاری وبلاگ گردی نمی کنیم پیش اومد و برای خودمون هزار دلیل منطقی داریم شاید هیچ کس به اندازه ی ما آدم فعال و با اراده وجود نداشته باشه اینو بهتون اطمینان می دم اگه یه کمی منطقی بودید حتما در نظر می گرفتید که شما کمک فکری خواسته بودید ما هم یه نظری دادیم عوض تشکر از ما... و باقی صحبتهامون همونجور که گفتم بین من و دوستم بود به خاطر نبود امکان ارتباط اینجا انجام شد چون تنها نقطه ی مشترک ما بود وگرنه همچین کشته مرده ی وبلاگ شما و شما نیستیم یعنی شما هم تو کار ما و صحبتهای ما فوضولی کردید در ضمن می خوام بری یکی از جذابترین داستانهای عصر رو انتخاب کنی و کتابشو شروع کنی به خوندن مثلا اگه ۸۰۰ صفحه هست تا صفحه ۷۰۰ بخونی و ۱۰۰ صفحه ی باقیشو ول کنی اگه نتونستی این کار رو بکنی قول می دی برای خودت هم متاسف شی حضرت آقا ولی من می تونم این کار رو انجام بدم

[ بدون نام ] شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:50 ب.ظ

آمار نظراتت بالا رفت یه وقت دست و پاتو گم نکنی از حول حلیم بیوفتی تو دیگ شازده

[ بدون نام ] یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:21 ب.ظ

خیلی بی معرفتی یه بار که از وبلاگت خوشم اومده بود برات نظر گذاشتم که داداش منم می شی گفتی چاکرتم داداشی حالا به ما می گی بیکار یعنی اگه یه نفر می خواد بدونه آخر عاقبت زندگی داداشش چی می شه و حال داداشش رو می پرسه باید این همه نامردی ببینه ترسی هم ندارم یادت نیست می تونی بری از وبلاگ زهیر یا نمی دونم از کجا وبلاگ منو میشناختی از هرجایی که بود من یادم نیست ببین به کی گفتی چاکرتم داداشی خواستی به کلبه ام بیا قدمت بر روی چشم
آقا پسر جون هر کی دوست داری بابا ول کن اینقدر جواب نده بزار هر چی دلشون می خواد بگن من هم به جون تو دیگه ولشون می کنم بزار فکر کنن پیروزن و ما شکست خورده ایم

Sayeh یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:12 ب.ظ http://www.sayeaftab.blogsky.com

salam khobn mersi az In ke lotf mikonid va moratab be man sar mizanid
sharmande az in ke dishod man iran nistam va khiligereftar albate oomid varam az in bebad ghibat nakonam.baz mesle hamishe blog zibast,moafag bashin

زهرا سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ http://sky-butterfly.blogsky.com

سلام
فکر کنم تا الان ۱۵ روز گذشته، آخرش چی کار کردی؟!

پایین یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:09 ق.ظ http://paiin.persianblog.ir

نوکردم قربان. دلم شدس یه ذره براد

ILYA یکشنبه 30 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ق.ظ

بیشتر شبیه یه رومه تا قسمت نظرات

ارمغان دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 ب.ظ http://armaghan3.com

سلام .خیلی خیلی وبلاگتون جالبه.من اگه جای شما بودم سعی میکردم تمام اون کارهایی رو که تا حالا دلم میخواسته انجام بدم و نتونستم رو تو زمان تنهاییم انجام بدم تا فکر تنها بودن از سرم بره و با نظر مینا جون هم خیلی موافقم.امیدوارم موفق بشین.

. پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:48 ب.ظ

اینقدر خندیدیم دلمام درد گرفت واقعا بچه که بودیم چقدر آتیش می سوزوندیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد