امشب
ابرها بر ماه
نقش تازگی میزنند..
امشب
آسمان هوس بوسیدن خاک دارد..
امشب
باد قصد سفر دارد ،
و من سوار بر عطر خاک و شبنم
پندار تو را می پرورم...
بی درهمی...
هفته ی گذشته خیلی هفته ی عجیب و پر نشیب و فرازی بود !!!
می خواستم تنها باشم با خودم ولی نشد ، نمی دونم چرا...!!!؟
همیشه ، حتی از چند ساعت تنهاییم استفاده می کردم و بهترین
شرایط و واسه خودم تامین میکردم ولی نمی دونم چرا با اینکه چند
روز تنها بودم نشد با خودم خلوت کنم !!؟
جالبه ، خیلی جالبه...
اینم یه کرم که دستمون افتاده بود...
وبلاگ جالبی داری به منم سری بزن
گاهی اوقات....
دلم برای آقا کرم می سوزه که دست شما آدمهای خونخلر افتاده ..
بیچاره
برای خنده ها ها ها
به یاد آر روزی را که همنشین همین موجودات در زیر خروارها خاک می آرمیم و تنهایی واقعی را تجربه خواهیم کرد.
البته نامرد دست من افتاده بودا. اینم دست منه ایها الناس.....
سلام.عکس جالبی هست وانگار روز جالبی هم گذرونده بودین وحسابی بااین اقاکرم بیچاره بازی کردین .امیدوارم همیشه خوش باشین درضمن وبلاگ جالبی هم دارین اگه دوستداشتی یه سرم به وبلاگه من بزن .