ای سر و پایت سبز
دستهایت را چون خاطره ایی سوزان ، در دستان عاشق من
[ بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش های لب های عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد.
( فروغ فرخزاد )
نوازش امواج دریا را
به باد مستی شراب می سپارم
تا لحظه هایی را
بی دقدقه ایی پرواز کنم ...
کنار ساحل مینشینم
تا ثانیه ها را از صدای پای قدم های زندگی خلوت کنم ...
ابرها می نوازند و دریا
بیش از پیش
وجد شور و مستی را
موج میکند ...
شن های ساحل
بازی آتشین خود را چنان می پیمایند
که مدی در راه نیست ...
لیک ماه
از پس ابرهای خاکستری خیس
راه می گشاید بر دل دریا ...
تو کجایی ؟
من
صدف های سپید را
میشمارم به یاد سپیدی و طنازی و رواق دیدگان سحر آلود تو ...
اینچنین
نغمه ملیح تورا
به فخر دریا می فروشم ...
دریــــــــــــــــــــــــــــــــــا ....
۱۳۸۸/۱/۸
سلام شازده!
حسابی حال و هوای دریا و امواج را به یاد آوردی. زیبا و لطیف
همچنین شعر زیبای فروغ
بدرود
زیبا بود ...دوست عزیز :)
سلام زیباا بود .به وب من سر بزن پشیمون نمیشی.
امین خیلی خوشحال شدم با خوندن دو تا شعر آخرت. حس زندگی بهم داد. خوش باشی.
خیلی زیبا بود.قلم روانی داری.حس دریا رو برام ایجاد کرد
وای دریا عشق ارامش نسیمی که گونه هایت را نوازش می دهد
و دستانی باز که مثل پرنده ای در آسمان به پرواز در آمده رهای رهای رها
صدای برخورد امواج به ساحل هوووووووو اوههههه هوههههه
میروم در کنار ساحل
گیسوان رها خودم رها
رها
تا لحظه هایی را
بی دقدقه ایی پرواز کنم ...
زیبا ...
دلنشین...
قابل تامل ووو
دریـــــــــــا...
حس خوبی رو نوشتین.. آدم میره تو همون حال و هوا و لذت میبره:)
سلام
انتخاب به جا و زیبای اشعارت نوازش میده روح رو
سلام دوست گرامی زیبا بود ولطیف .
موفق باشی.
کاش یاد می گرفتیم خوب دیدن را
دلم گرفته نجاتم بده.
...ضیافت می دهد امشب !!!
و هجرت باید کرد
سلام...اشعار زیبایی بوود..به منم سر بزنید خوشحال میشم
سلام هم دانشکده ای سابق :)