کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

برف !

 

 

 نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم 

که به روی دوســت ماند که برافکند نقابی 

 

سعدی (ع)

 

 

دیشب بالاخره برف اومد ! 

 

          

 

البته این برف حرف و نقل هم داشت !!!؟ 

 

میگفتن از برکات دولت فخیمه ی نهم که تونسته ابر ها رو بارور کنه !؟ 

 

نمی دونم چی بگم ! 

 

واسه من ، این برف با رفتن یکی از دوستانم همراه شد که برام خیلی 

 

عزیز بود و رفتنش با اینکه می دونستم مدت زیادی ازم دور نیست بدجوری 

 

حالم و گرفت !    خدا پشت و پناهش باشه .... 

 

 

صبح که از خواب بیدار شدم لباس پوشیدم و دوربین و برداشتم و زدم بیرون . 

 

فوق العاده بود و بسیار لذت بردم . 

 

الان که دارم می نویسم ، آفتاب دیگه سربلند کرده و انعکاس نورش 

 

روی برف ، آنچنان چشم نواز که آدم دلش می خواد ساعت ها بشینه و 

 

فقط گاه کنه به محیط اطرافش ... 

 

کم کم پرنده ها دارن از لونه هاشون میزنن بیرون با صداشون گوش آدم و 

 

نوازش میدن و خبر از پاکی و طراوت و زندگی میدن ... 

 

یه چیزی به ذهنم رسید ! 

 

چند روز پیش خبری در این باب که کلاغ ها در تهران به دلیل آلودگی بیش 

 

از حد هوا دارن شهر و ترک میکنن خیلی از قدمای ایرانی و ناراحت کرد . 

 

مسعود بهنود خیلی زیبا داشت صحبت میکرد و از دوران کودکیش میگفت 

 

و از زمانی که با کلاغ ها صبح به مدرسه میرفت و هنگام غروب در کوچه 

 

پس کوچه ها تهران با صدای کلاغ ها از بازی عصرانه به خانه باز میگشت. 

 

یاد بچگی خودم افتادم . 

 

تو محله ی قبلیمون سر بن بستمون ۲ تا درخت کاج بلند بود که پاتوق و  

 

لونه ی کلاغ های محل بود . یاد اومد که وقتی داشتن یکیشون و می بریدن 

 

خیلی دلم گرفت ، با اینکه خیلی هم دل خوشی از کلاغ ها نداشتم ! 

 

آخه چند باری برام پیش اومده بود که از اون چلقوزهای خفنشون و  

 

بندازن رو سرم !!!!! 

 

این قافله ی عمر عجب می گذرد .... 

 

امروز باز هم طبیعت داره هنر خودش و نشون میده ... 

 

          

 

 

 در های دیدگانم را به روی آفتاب می بندم ... 

 

 تشعشع اش  

 

 زندگی را نور افشانی می کند و  

 

 گرمایش 

 

 یخ های سلول های خاکستری ام را سست تر از پیش 

 

                                                                       می لرزاند .. 

 

 اینچنین هم حتی 

 

 طاقت تابش نور را به هذیان های مغز مفلوکم ندارم ... 

 

 

 چه زندگی تلخیست ... 

 

                                                                                               ۸۷/۱۰/۲۸

نظرات 15 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:59 ب.ظ

سلام.
من گفتم کیمیا گر باش.
گفتم امین باش و کیمیا باش و کیمیا گری کن.
واکنون خواهش می کنم که
کیمیا گر باشی.خواهش می کنم که امین باشی و اما نتداری کنی.بگذار نام عظیمت در تو جاری شود.امین.امانتدار.
بنگر امانتد اری چه چیز بزرگی را می کنی؟
آخه این همه غم ناشی از چیه؟
در چنین روز به این زیبایی که آسمان پس از بغض سه روزه بالاخره بغضش شکست و بارید و
زلال زلال شد،
شفاف شفاف،مثل آب روان که می شد شیرینی جاری بودن زندگی را در آبی پاکش حس کرد
چرا باید بگویید چه زندگی تلخی است؟
رها کن خود را.آسمان شو.

[ بدون نام ] جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:00 ب.ظ

پیله ات را بگشا.تو به اندازه پروانه شدن زیبایی.

مینا جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ب.ظ http://mina39.blogfa.com

یخ آب میشود در روح من
در اندیشه هایم.....
امین امروز خیلی جات خالی بود با بچه ها رفتیم ناژوان قدم زدیم برف بازی کردیم و یه آدم برفی ۲ متری ساختیم از مجتبی هم بلندتر. خیلی خوش گذشت.
منم همیشه از کلاغها خوشم میومده چون خیلی بامزه راه میرن ولی خونه قبلیمون کلاغها تا بچه فاخته ها از تخمشون درمیومدن میخوردنشون ولی بازهم...

نصیرالدین جعفری جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:59 ب.ظ http://nasireddeen.persianblog.ir

سلام. ممنون که به وبلاگ من سرزدید. عکس دوم این مقاله خیلی زیباست.

محمد یزدی زاده شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:17 ب.ظ http://mohammadyazdi.blogfa.com/

آقاجان! اصلا شما ریشه ات خراب است نه ریشت!!

امامی شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:22 ب.ظ

سلام.زیبا بود اما........
راستی عکسها باز نمی شند.!

درود
اما چی ...!!!؟
تین سیستم مخابراتی دهن من و سرویس کرده !
هر روز یه سایت و فیلتر میکنن ، اون یکی و باز میکنن
و بر عکس و واسه همین یکی باز میشه یکی باز نمیشه !
شرمنده ، ینده بی تقصیرم !

امامی دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 05:59 ب.ظ

درود خداوند بر شما.
اما...اما...
دشمنتون شرمنده . اشکالی نداره.من فکر کردم مشکل از گیرنده من است.

محمود چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.nonovel.blogfa.com

متن زیبایی بود. ارتباط باهاش برقرار کردم و البته همراه با آرامشی دلپذیر. جالب بود.
هیچ چیز بی نظیرتر از طبیعت نیست، وقتی بتونی بفهمیش.

راستی به نظرم آخر مطلبتو یه خورده تند رفتی...

محمود چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.nonovel.blogfa.com

یادم رفت بگم... عکسهات هم نمیتونم باز کنم.

وحید جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:12 ق.ظ http://salavati-vahid.blogfa.com/

در زمستانی سرد نوشته ات گرما بخش وجودمان شد
پیروز باشی

فرید صلواتی جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:25 ب.ظ http://faridsalavati.blogfa.com/

امین عزیزدوستت دارم ولی شک دارم که دوستت دارم. شرمنده ام ،چون دمدمی مزاجم ، شاید ساعتی دیگر،کسی دیگر را دوست داشته باشم

فرید صلواتی یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:14 ب.ظ

امین عزیز
با من تماس بگیر کارت دارم

سهیلا دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ب.ظ http://hamrahan205.persianblog.ir/

غروبها که می شه روشن چراغا
میان از مدرسه خونه کلاغا
یاذ حرفای اون روزت می اوفتم
که تا گفتی به جون و دل شنفتم
سلام.خوبید.مطلب شما منو به یاد گذشته و یه شعر قدیمی انداخت.
درود بر شما

محمد علی قانعیان جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:29 ق.ظ http://mohammadghaneian.blogfa.com

سلام و درود
یادم به شعر اخوان افتاد که:
شادی نماند و شور نماند و هوس نماند
گلایه از چه کنم که مجال نفس نماند
فریاد از آن کنند که فریاد رس رسد
فریاد را چه سود که فریادرس نماند
وب زیبایی دارید.
موفق باشید

وحید شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:17 ب.ظ http://cdonline.info/webmasters

سلام دوست عزیز خرسندم به اطلاع برسانم سیستم کلیکی شرکت ما راه اندازی شد

در همین ابتدای کار 3 وب سایت بزرگ ایرانی همکاری خود را با ما اغاز کردند

1.www.cmesle.com

مرجع دانلود فیلم و بازی

2.www.pclord.ir

مرجع دانلود اهنگ عاشقانه

3.www.dir-link.com
بزرگترین وب دایرکتوری وب سایت ها

شما نیز با پیوستن به جمع ما کسب درامد کنید

در صورت داشتن هر گونه سوال با ای دی زیر تماس بگیرید

info_cdonline

ادرس سیستم کلیکی ما

www.cdonline.info/webmasters

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد