همیشه دلم می خاست و دوست داشتم
تو سکوت بتونم حرف بزنم !
زمان هایی تونستم
و لذتی که داشت
تولد آرزوی همراهی همیشگی بود
تا بتوانیم
با بال های سکوت پرواز کنیم .
صبح ست دمی بر می گلرنگ زنیم
وین شیشه ی نام و ننگ بر سنگ زنیم
دست از امل دراز خود باز کشیم
در زلف نگار و دامنش چنگ زنیم
خیام هم ،
چون به دریا نرسید ، با کوزه ی خود ، پرواز سکوت را تجربه کرد.
گاهی
کلماتی و یا جمله ایی
کتابی
نگاهی
شعری
داستانی
و یا حتی تصویری از مکانی
کلاسی
جلسه ایی و حتی فیلمی
خود
گویای هزار و یک شب است ....
هنگامی که از شلوغیه مفرط خیابان ها و مردم خسته می شوم ،
به دنبال کسی می گردم تا تنها لحظاتی را در سکوت با او باشم !
هیهات که اکثرا
در آغوش تنهایی خیش
بغض خود را فرو می دهم که کسی ،
فریاد سکوت مرا نشنید .....
(اراجیف حقیقی من )
۲۹ مهر ۱۳۸۸
خیلی قشنگه ....
سایه معلوم نیست کیه شاید برای همینه که دنیای اطرافش راه راه فرض کرده
عکس توهین آمیزی بود
سلام
نمی دونم چرا حس کردم که دیگه تنها نیستی یا لااقل اینقدر دور و بر خودتو شلوغ کردی که یادت می ره به تنهایی یات فکر کنی
اما انگار که اشتباه کرده بودم
هر کس واسه خودش بالاخره یه انهایی هایی داره که شاید دوست داشته باشه کسی این تنهایی های تکراریشو بشنوه
ولی همیشه ی هیهات و ی امان هست ازاینکه اون وقتی که نیاز داری کسی نیست که جواب بده یا گوش شنوا داشته باشه
سلام دوستم بهت تبریک میگم ، نوشته های زیبایی داری
می خواستم در مورد کتاب کیمیاگر بیشتر بدونم که اومدم سرچش کردم و کلی سایت با اسم کیمیاگر باز شد ، نمیدونم چرا رو این سایت کلیک کردم وقتی واشد دیدم یه سری مطلب اینجاس که احساس کردم دستام خیلی وقته که منتمو واسه نوشتنشون میکشن و منم اعتنایی نمی کنم . منم اهل نوشتن متن و شعر هستم ولی خیلی وقت بود که سکوت کرده بودم. این متن منو به خودم آورد چون نوشته هاش خیلی شبیه نوشته های خودمه . بهتره بگم سبک نوشتن من هم همینه
این سایت رو تو فایلم سیو میکنم تا بعدا تمام مطالبشو بخونم
و ممنونم از اینکه منو به یاد خودم و حرفام انداختی الان تو شرایطی بودم که واقعا نیاز داشتم
نمی دونم..
اتفاقی اومدم، اتفاقی رفتم..
بنظرم جالب بود..
هوا اینجا، العان سرده.. باید برم خوونه.. وقت ندارم بشینم همه ی وبلاگتونو نوشته هاتونو بخونم ولی از فضاش خوشم اومد.. آخه من از اون آدمام که حتی اگه یه کلمه بشنوم یا رنگ ببینم می فهمم روبروم چی بوده، چی هست و چی قراره بشه..
اینجا شبه، پس می گم : شب خوش... خانم / آقای نویسنده!
حالم از این بلاگو نوشته هاشو نویسندشو صفحه کامنتاش بهم می خوره کاش هچ وقت باعث همچین بازی مسخره ای نبودی اما هیهات
حالم از این بلاگو نوشته هاشو نویسندشو صفحه کامنتاش بهم می خوره کاش هچ وقت باعث همچین بازی مسخره ای نبودی اما هیهات
نوشته های خیلی قشنگی داری...حالا چرا کیمیاگر؟