جانم می سوخت
هنگامی که می دیدم فاصله ها میهمانم شدند
زیر باران رفتم
در شبی تار و مبهم
با ناله های قطره های باران
هوا نمناک و خیس
قطره ها باز هم به هوا می رفتند
هنگامی که بر جان داغ من می نشستند !!!
این چه عشقی است !؟
۲۶ / ۱ / ۸۶
کوتاهی بلندی آسمان از آسمان نیست
از بلندی کوتاهی روح ماست
و من بر بام آسمان فریاد خواهم زد ، بی مهری و ریای این دنیا را....
۱۵ / ۱ / ۸۶
این و در جواب یکی از دوستان نوشتم که آسمون براش کوچیک بود....
نمی دونم چرا تازگی یه جور دیگه شدم...!!!؟ نه...!؟