"آدمی
زاده ی تنهاییست...."
اطرافیانت
تنها رهگذرانی اند
تا لحظاتی تو را شاد یا غمگین کنند
و عشق توهمی ست
که ضعف انسان
آنرا تدوین کرد
تا انسان را تسکین دهد
و به همین دلیل
هنگام وصال رنگ می بازد !
و سپس
باز این تنهاییست که در بهترین حالت
تو را در آغوش می کشد !
(وحشی بوانی)
(89/3/19)
رویای سحر
خروس خوان است و گرگ و میش
ره این خیابان
دشوار و بلند
نسیم می وزد
عطر صبحگاهی شهر
آواز آفرین پرندگان صبح
ترانه ی برگ ها و موسیقی شاخه ها ...
خنکای سحر
نوازش هستی ست روی گونه ات ...
موج گیسوانت که می آمیزد با عطر صبح
رنگ جنون می زند بر زندگی ام ....
و بن این امواج خروشان
استوارتر از هر ستون سنگی
فاخرانه ایستاده است .
قدم هایت
همنواز هستی
بر طبل زمین می کوبد
و می شکند رویای شیرین آغوشت را .....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داستان سحر
داستان آرزوهای سبز خفته و نومید من است .....
۸۸/۲/۲۵