چند گاهیست که نان !
در برم گرفته ..
بی زمانی زندگی را در بر گرفته ..
و چراغ مهربانی
به فانوسی بدل گشته ..
واقعیت
بیش
به بار نشسته و خودنمایی کرده ..
چراغ خانه یی روشن شده ،
و امید ادامه ی راه دیگری ،
به بن بست رسیده ..
لبخند خورشید
دیگر جلوه ی میلاد ندارد .. !
شوق لبخند که
روزها را برگ میزند به انتهای دفتر سرنوشت !؟
رب من
درنما
که کوچه بی حضور تو
خاکستریست ...
۸۷/۸/۲۷
در جواب برادر بزرگم نوید می نویسم :
روزی که فهمیدم عاشق شدم ، روزی بود که نوای جدایی شنیدم ! و نتوانستم
که بپذیرم جدایی را !
هیچگاه احساس حسادت نکردم ، حتی زمانی که رقبایی داشتم !
و همیشه به خود می گفتم :
من اگر عاشق باشم باید اول آرزوی خوشبختی برای کسی داشته باشم !
حتی ، بدون حضور من !
که اگر جز این بود سرنوشتی جر پوچی و افتضاح نداشت !
و هیچگاه از آن عدول نکردم ، حتی زمانی که رقیبم رو در روی من ایستاده بود !
عشق یعنی ، قدم نهادن به فراتر از همه ی احساسات مادی !
برای من اینچنین بود و شاید برای دیگری ، چیز دیگری ....
و عشق تنهای مرضیست که انسان از آن لذت می برد !
و خداوند بر روی زمین دیوانگان را آفرید تا خردمندان را شرمنده کند !
و عاشقی برای من ، مرضی دیوانه وار بود که از دست .............. !!!!
و اینچنین شد
که راه زندگیم ، رنگی دیگر گرفت ....
سلام شب خوش.فقط می تونم بگم کار درستی می کنین....همین .راستیاتش واقعا نمی دونم چی بگم......؟؟؟!!!!
سلام ممنونم به خاطر اظهار لطفت امین عزیز
آدما به خاطر رقیب از عشق متعالی چشم پوشی نمی کنند.کسی که فنای در معشوق شده باشه؛ زندگی را فدای معشوق میکنه.
موفق باشی
راستی یادم رفت بگم که در اینجا گفته شده در حالتی که رقیب وجود داره درجه عشق مشخص میشه ونه عشق
خدانگهدار
یادم رفت بگم که:
سلام.ممنونم که به وبلاگم سر زدید.نظر لطفتونه.
البته شعرای من به خوبی شعرای شما نیست.ولی ممنون که دلگرمی میدین بهم.
.....همچنین به نظر می رسد صرفا از جنبه ژورنالیستی موضوع را بررسی کرده اید و صرفا خواسته اید که نظر خوانندگان تان را جلب کنید. واین رویکرد البته بر خلاف نظریه خودتان در پست قبلی با موضوع "شما جزو کدام طیفید؟" می باشد.......
امین عزیزم نظر از دل بر خواسته ات به دلم نشست. بیا و باز مرا راهنمای کن . نباید به امید کسی بود که ما را از این همه بلا نجات دهد بلکه ما باید خود کاری برای خود انجام دهیم . منتظر حضور دوباره ات هستم.
شعر گرچه غمگین، ولی قشنگ بود...
عشق هم همینطور...
یا شاید زندگی گاهی همین باشه.
خدایا عاشقان را غم مده
شکرانه اش با من.......
عشق یعنی ، قدم نهادن به فراتر از همه ی احساسات مادی
خیلی زیباست این تیکه.
از حضورتون ممنونم.
موفق باشید.
خطبه 233 ........
امین جان اگر ممکنه نام وب من را از کشکول به ؛فرید صلواتی؛ تغییر بده. ضمنا من نیز تو را به لینکهایم افزودم
باید تمرکزمان را بیشتر روی تغییر فرهنگ بگذاریم ، تا روی تغییرات سیاسی
وای! اینجا همه صلواتین؟!؟!؟!؟!!!!
... می بینم که همه این روز ها ادبی می نویسن...
با این نظر قبل از خودم شدیدا موافقم!
ارادت...
بله درست است اول باید فرهنگ اصلاح شود اما..........
والا من مسیحی نشدم .
درود...
والله من شیطان پرست نشده ام!!
مطلبتان هم خیلی جالب بود. استفاده کردم.
چهره ی مرا دید ه ای؟
طولانی ترین مقاله من