کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

خواب دیدم....

دیشب دوباره خواب دیدم

ولی این دفعه از خواب پریدم

چون نمی دونستم چی کار باید بکنم یا چه احساسی داشته باشم.

خواب دیدم موبایلم زنگ خورد ، شماره آشنا نبود ، وقتی جواب دادم

صدای نوحه خوانی و سینه زنی و از اینجور چیز ها اومد....

چند باری گفتم الو ولی کسی جواب نداد...!!!؟

قطع شد ، خود با اون شماره تماس گرفتم ، وقتی صداش و شنیدم

خیلی جا خوردم ، و همون جا بود که از خواب پریدم....

هاج و واج مونده بودم ، نمی تونستم حتی فکر کنم ، هنگ کردم بودم....

 

آرزویم این است :

نطراود اشک از چشم تو هرگز ، مگر از شوق زیاد....

و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی.....

عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد ،

و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد

اینا را به خودش نمی توستم بگم ، واسه همین اینجا نوشتم.....

 

آقا صدرا اومده پیش ما ولی حالش خیلی بده ، تازه یاد گرفته اسم

من و صدا کنه ، میگه : آبین...

شاید متبور بشیم ببریمش بیمارستان بستریش کنیم.....

دعاش کنین حالش زودی خوب بشه....

 

                      صبحدم مرغ چمن با گــــــــــل نو خاسته گفت :

                     ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت !

 

 

                                                                    رستگار و پیروز باشید

نظرات 13 + ارسال نظر
امین یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:14 ق.ظ http://kaftarbaz.blogsky.com

سلام دوست عزیز
از وبلاگت بازدید کرم با حال بود
خوشحال میشم به ماهم سر بزنی
راستی اگه اومدی نظر یادت نره !!!
امین اهواز

چاپاریست یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:30 ق.ظ http://www.chaparist.com

قرار دادن تبلیغ متنی و عکسی رایگان در چاپاریست

شبنم یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ق.ظ http://shabnamr.blogfa.com

سلام
امیدوارم خوب باشین
زندگی من با خوابام قاطی شده. ایشالا واسه شما اینجوری نشه.
امیدوارم که صدرا هم زودی خوب خوب شه.
شاد باشین.

حمیده فنایی یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.bikaraanemehr.blogfa.com

سلام امین جون خوبی بلند شو همین الان این بچه رو ببر دکتر تا بد تر نشده حالااین طفل معصوم گناه کرده که زبون نداره نمی تونه کمک بخواد.
توی کتاب دینی سال سوم دبیرستانمون نوشته بود که خواب ها ۶ دسته اند یکی شون برخاسته از ضمیر ناخودآگاه انسانه من فکر کنم اونی که تو دیدی از این دسته باشه یا اینکه از آینده یک آگاهی به تو می ده یا اینکه تو رو خبر می کنه که کاری انجام بدی یا به فکر خاصی مجبورت کنه
بهترینا رو برات آرزو می کنم
صدرا رو زود تر مداوا کن تا کلافه نشده.

آقا پسر پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:07 ب.ظ

حالا الان آقا صدرا چطورن
منم خودم دایی هستم و ۱۷ تا خواهر زداده دارم یکی از اون یکی باحالتر
خوش باشی
آقا صدرا هم از طرف ما یه بوس مشتی کن

مینا شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:15 ق.ظ http://mina39.blogfa.com

آبین جون!!!! سلام خوبی؟
امیدوارم آروم اروم یکی بتونه جاش رو برات پر کنه از دست میری ها!!!
امیدوارم صدرا هم زودتر خوب بشه چشه مگه؟

سایه شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:21 ب.ظ

من نمی دونم چرا همیشه جای حساس آدم باید از خواب بیدار بشه؟؟؟؟؟ این جور خواب دیدنها منو کلافه میکنه!! یکی می گفت: اتفاقا لذتش به همینه !!!!! شایدم راست میگه ..........حالا خدا کنه اون شماره یادت مونده باشه؟ ..

چراغ بیاور
فرشتگان نجوای خواب مرا به گوش خداوند میخوانند!
پلکهایم
زیر آوار زلزله رنگها
سنگین است
چراغ بیاور!
آنچنانکه دیگران میخواهند نیست
آنچنانکه دیگران میگویند نیست
من بیدارم!!!

امیدوارم این آقا صدرا هم تا الان دیگه خوب شده باشه .


سایه شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 04:23 ب.ظ

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

راستی گفتم جواب این مرغ چمن رو تو آخر پستت بدم تا از جمیع معشوقین دفاع کرده باشیم و خدای نا کرده تکلیفی بر گردنمان نماند(;

آقا پسر یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 05:56 ب.ظ

امروز اومدیم ببینیم آقا صدرا چطورن نگران شدیم
راستی من هم آرزو و امید مینا خانم را براتون می کنم
شاید به سرم زد اومدم اصفهان خیلی دلم می خواد از نزدیک ببینمتون
خوش باشید و از طرف ما آقا صدرا هم یه بوس مشتی دیگه بکنید

باران یکشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 10:54 ب.ظ http://www.sookoote-baran.persianblog.com

سلام داداش امین گل
خیلی وقته نیومدم دلم تنگ شده بود برای همتون واقعا شرمنده .
یادت باشه هر وقت هر خوابی دید بگی خیر باشه . این خوابتم انشالله که خیره .
ولی صدرا کوچولو چرااااا مریضه؟؟؟؟!!!
جدا ناراحت شدم .
انشالله زودتر خوب بشه .
شاد و موفق باشی داداش امین و در پناه حق .

آقا پسر سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:01 ب.ظ

...

امین چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:44 ق.ظ http://www.kimiyagar.blogsky.com

سلام به آقا پسر....
ایمیل من و که داری ، باهام تماس بگیر...
خوشحال میشم ببینمت...

آقا پسر چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام به آقا آبین ...
من فقط گه گاه خواننده ی وبلاگ شما هستم همین...
و دیگه هم حوصله ی این کار رو ندارم مطمئن باشید ...
این چند بار هم فقط جهت احوال پرسی آقا کوچولو اومدم که درست مثل خواهر زاده ی خودمه...
فکر نمی کنم که حرف خصوصی داشته باشم که بخوام به شما میل بزنم ولی اگه شما کاری دارید می توانید به میل من تماس بگیرید
متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد