کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

کیمیاگر

از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

شکایت...!؟

 

می خواستم مثل همیشه به قنوت که رسیدم ،

خدا را سپاس کنم ،

اما ،

یــــــــــاد قدیم افتادم.

یه لحظه حس ناراحت بودن از دست خدا وجودم و گرفت...!!!

واسه اولین بار احساس شاکی بودم از خدا ،

تمام وجودم و گرفت!

یادم اومد قبلآ  وقتی از خدا چیزی می خواستم که

اصولآ کوچیک بود ،

زودی بهم می داد ، اما حالا.....!!!؟

شاید حالا مثل قبل نیستم!؟

یعنی قدیم ها به انسان بودن  نزدیک تر بودم...!؟

 

کسی می دونه چی شده...!؟

 

                                                                                                     ۲۸/۶/۸۶

 

 

یه دوستی که واسه من نظر گذاشتی ، ممنون که بهم سر زدی اما اصلآ

منظورت رو نفهمیدم...!!!؟ ممنون میشم بیشتر راهنمایی کنین.

 

یه توصیه به همه ی دوستان دارم ، مجله ی چشم انداز ایران با سردبیری

آقای لطف الله میثمی و حتمآ تهیه کنید و بخوانین....

نظرات 7 + ارسال نظر
کلیک کن تو قلب من دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.dvp.mihanblog.com

::تبلیغات رایگان با ضمانت 1000 بازدید در ماه::
در سایت ما تمام آگهی ها بصورت ویژه در صفحه اصلی و زیر گروه مربوطه نمایش داده می شود . اولویت در چیدمان آگهی ها طبق ستاره و زمان ارسال آگهی خواهد بود . برای اینکه آگهی‌های شما در سایت مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گیرد و از این طریق بتوانید مشتریان و مخاطبین واقعی خود را پیدا کنید، توصیه هایی را به صورت خلاصه برای شما جمع آوری کردیم. امیدواریم برای شما راهنمای خوبی باشد.
http://www.ariahelp.mg-blog.com

کلیک کن تو قلب من دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ق.ظ http://www.dvp.mihanblog.com

از وبلاگتان بهره لازم رابرده ایم شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>


http://www.dvp.mihanblog.com
کلیک کن تو قلب من
http://www.iranmaxim.mg-blog.com
وبلاگهای +/- جایزه 800 دلاری
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

یه دوست (میشناسیم) دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 ب.ظ

من از چیزی که نوشته بودی این رو فهمیدم که ناراحتی که چرا اون فرد نفهمیده حرفهایی رو که با سکوتت بهش زدی یا تلاشت رو چرا نفهمیده و فکر کردم خوب شاید اون اصلا سکوتت رو درک نکرده یا تلاشت رو ندیده . شاید باید نمایان تر تلاش کنی یا یه کم سکوتت رو بشکنی.... نمیدونم منظورم رو حالا گرفتی یا نه یا من درست فهمیدم یا نه؟

مینا چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:00 ق.ظ http://mina39.blogfa.com/

هورا بالاخره از امین برای من یه کامنت اومد ....(:

امین چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ق.ظ http://www.kimiyagar.blogsky.com

یه دوستی که میگی میشناسمت و نمی شناسمت ( ! ) ، ممنون که جواب دادی ، تا حالا نشده که رو در رو تحلیلی
جامع به دست بیارم از شرایطی که داشتم و فکر میکنم
اگه نظری بدم شاید یه طرفه به قضا رفته باشم...!!؟ با این حال
من فکر میکنم که شاید سکوت از اون بود نه من و البته شاید
منم سکوتی داشتم ، و شاید تلاش هام باب طبع اون نبود و
به چشم اش نیومد. نمی دونم...!!؟ تا خودش چیزی نگه
هر حرفی بزنم قضاوت یک طرفه است....
بازم ممنونم...
در پناه عشق

*** جمعه 6 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ب.ظ http://koja-chera-koja.persianblog.ir

تو بندگی به شرط اجر و مزد مکن ... که دوست خود روش بنده پروری داند ...

شبنم دوشنبه 9 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:27 ب.ظ

سلام
نمی دونم چرا گاهی اوقات این طوری می شه ؛انگار صدامون اون بالا نمی ره ؛ احساس می کنم خودم سنگ شدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد